۲۰۲۵ اکتبر ۹, پنجشنبه
تسبیح مقدس محبوبترین دعا من است
پیام مریم عذراء تعزیه به آنری از فرقه رومی ماریا ملکه فرانسه در ۱ اکتبر ۲۰۲۵

باسم پدر و پسر و روحالقدس. آمین.
مریم عذراء: تسبیح به فرزندم یسوع!
آنری: تا ابد متبارک باشد!
مریم عذراء: کودکان محبوب، در این مکان بسیاری از برکتها را ریختهام. امروز با یک پوشاک گلهای گلی به شما آمدهام. ببین پسرم، گستردگی این پوشاک. همه دعاها در آن قرار گرفتهاند. بپرسید، بپرسید، بپرسید. تنها توسط دعا قلب مردان سرانجام نرم خواهد شد. زمین از خون سرخ است. کسانی که فرزندم یسوع را رد میکنند آمادهٔ ایجاد کشتار و تخریب هستند.
چند سال پیش به شما دربارهٔ خطر بزرگ هشدار دادم. گفتم که روحانیون قلب سرد خواهند داشت، کلیسا من تقسیم خواهد شد، مردان یکدیگر را در جنگ بیانتها کشته میکنند، و صلح شکننده است. پسرم، از تو میخواهم تصویری که مرا نشان میدهد با یک پوشاک زرد پوشش دهید. دعاها و قربانیها، دعاها و قربانیها، دعاها و قربانیها.
مثل شب گذشته، همان رؤیا به من نمایش داده شد؛ صحنههای بیترتیبی، تخریب و غارت؛ همیشه با آن پرچم سیاه که نشان دریایی دارد.
مریم عذراء: میخواهم یک در برای جوانان باز شود تا اکنون از راه آشوب، ناامیدی و خشونت خارج شوند. جنگی بین خانوادهها نباشد. من نگران نفوذ شیطان به واحد خانوادگی هستم. پسرم، خانوادههای را بپرسید که دعا کنند، جوانان را بپرسید که دعا کنند، فرزندان مرا بپرسید که دعا کنند. از این مکان محبوب، همه بشریت را دعوت میکنم تا راه صلح را دوباره بیابند. دعاهای شما بسیار ضعیف است. یک لحظه در این جایگاه توقف کنید. من اینجا هستم، میخواهم تو را آرام کنم.
آنری: بله مادر، باید جوانان ما را محافظت کنیم. آیا آن پرچم با رویدادهای جاری مرتبط خواهد بود؟ نه مادر، نمی�دم. هشدار؟ آره.
مریم عذراء: هشداری که میدهم باید جدی گرفته شود. من مادر شما هستم. بگذار پیام مرا چشمهایتان را باز کند. به دلیل نرم شدن انضباط، دشمن قدیم دانههایی برای نابودی همه چیز کاشتهاست. زمین را ببینید. کشورتان را ببینید. یک صحنه جرم است.
آنری: بله مادر. ما ادامه خواهیم داد به گوش دادن به سخنان حکمت شما.
مریم عذراء: تسبیح مقدس* محبوبترین دعا من است. در این روز، دعوت میکنم تا سلاحی را که قصد دارم با آن صلح را برای جهان بدهم، در دستتان بگیرید. اگر دعا کنید، شما همان بوکت گلها خواهید بود که پیش از تخت فرزندم قرار دهم. بیش از یک قرن و نیم قبل، در لا سالت** فریاد زدیم. اینجا پیام مرا ادامه مییابد.
آنری: شورش جوانان؟ آیا آن پرچم به فرانسه خواهد رسید؟ بله مادر. بدون تو بیقوه هستیم، ما را رها نکنید. آیا خواهند آمد تا طلب کنند؟ حتی در مرزها؟ شهر مقدس را دوباره نامگذاری میکنند!
مریم عذراء: ساعت رفتن من نزدیک است. پیروی از قدمهای گل بدون برگ کنید. زانو زده و سرتان را خم کنید.
دردباریان دوباره آرامش خواهند یافت، غمیدهها تسلی پیدا میکنند. از پاسخ دادن به دعوت من سپاسگزارم. نزدیک باشید. فهمیده خواهید کرد چرا خواستهام که این تصویر را با زرده پوشانی کنید. شما را دوست دارم، فرزندان عزیزم. تا خیلی زود.
به نام پدر، پسر و روحالقدس. آمین.
هنری: خداحافظ! سپاسگزارم! سپاسگزارم! سپاسگزارم!
[ترجمه به پرتغالی توسط تیکسیرا نیهل]
منابع: